درباره وبلاگ

میروم دیگر شما یادم کنید / من که رفتم این غزل ها را شما دفتر کنید میروم تا دل نبندم دل به خوبی هایتان / باز هم دل بستم و زخمی شدم ، باور کنید . . .
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
عزیز دلم شما میتونی برای اینکه لینک بشی اول ثبت نام کنی یا اول تو منو لینک کنی بعد اینجا به صورت خودکار لینکت ثبت میشه!!!!!!!!!!!





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 26
تعداد آنلاین : 1


کد تغییر شکل موس -->
ستاره شب
ستاره
جمعه 8 بهمن 1389برچسب:, :: 12:52 AM ::  نويسنده : ستاره       

از اتوبوس پیاده شد سرمای شدیدی بود هوا سوز داشت دستکشش رو از جیب پالتو بیرون آورد و پوشید شال گردن را رور بینی و دهانش پیچید
یقه پالتو را بالا کشید و در پیاده رو به راه افتاد....

به کیوسک روزنامه فروشی رسید .. ایستاد یه روزنامه و یه پاکت سیگار خرید و به راه افتاد

همینطور که داشت قدم میزد سیگارش رو روشن کرد و به لبش گذاشت و پک عمیقی زد...

روبروی دبیرستان ایستاد ... دقایقی بعد وقت تعطیل شدن دبیرستان رسید

دخترها یکی یکی از دبیرستان خارج میشدند
صداشون تو خیابون میپیچید با صدای بلند جیغ و داد میکردند به روی هم برف میپاشیدند سر به سر هم میزاشتند
افشین تماشا میکرد و در صورت هر یک از دختر ها صورت شبنم رو میدید
لبخندی روی لب افشین نشست و بدون اینکه متوجه بشه که دختری اونو زیر نظر گرفته و با شیطنت خاصی داره اونو نشون دوستش میده.

پروین ... پروین .. این اقاهه کیه؟ انگار اینجا غریبه تا حالا اینجا ندیدیمش...
پروین هم یه نگاه زیرکانه به افشین انداخت و گفت
منم تاحالا ندیدمش

بعد هم شروع کردن به دویدن و از اونجا دور شدن .
 

فرستنده:زهرا

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: