درباره وبلاگ

میروم دیگر شما یادم کنید / من که رفتم این غزل ها را شما دفتر کنید میروم تا دل نبندم دل به خوبی هایتان / باز هم دل بستم و زخمی شدم ، باور کنید . . .
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
عزیز دلم شما میتونی برای اینکه لینک بشی اول ثبت نام کنی یا اول تو منو لینک کنی بعد اینجا به صورت خودکار لینکت ثبت میشه!!!!!!!!!!!





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 18
بازدید هفته : 39
بازدید ماه : 39
بازدید کل : 12751
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 26
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


کد تغییر شکل موس -->
ستاره شب
ستاره
شنبه 9 بهمن 1389برچسب:, :: 3:27 PM ::  نويسنده : ستاره       

درد من تنهایی نیست درد من مرگ ملتی است که گدایی را قناعت،بی عرضگی را صبر و با تبسمی بر لب این حماقت را حکمت خدا میدانند

                                                  گوته



شنبه 9 بهمن 1389برچسب:, :: 3:14 PM ::  نويسنده : ستاره       

سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟

لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو

دیدی که بهت بگه عشق چیه؟

معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم

لنا گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید

و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم

با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص

دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین

عهدی عمل کنه. گریه های شبانه و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم

خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...

من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش

فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای

عشنگی بود sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب

بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری

برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت

خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم

بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو بهخاطرش از دست بدی عشق

یعنی از هر چیزو هز کسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد

باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم

موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این

مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست

عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو

می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می

کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم

که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم

بخاطر من برو ... و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق یعنی

حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راححتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع

غشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم

اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام

فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم و دارم

من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما

توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من

زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش

دوستدار تو (ب.ش)

لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خب خانم معلم

گمان می کنم جوابم واضح بود

معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی

لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم

مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا برای مراسم ختم یکی

از بستگان

لنا بلند شد و گفت: چه کسی ؟

ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان

دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد

آره لنای قصه ی ما رفته بود رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...

لنا همیشه این شعرو تکرار می کرد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ آغاز کسی باش که پایان تو باشد )



جمعه 8 بهمن 1389برچسب:, :: 10:47 PM ::  نويسنده : ستاره       

میخوام یه اسم برا وبلاگم بزارم به نظرتون ستاره کوچولو خوبه؟

تولده تولده تولدش مبارکه !!!!!!

اووووووووووه آهان دست بزنید شادی کنید تولده تولده>(آهنگ خالیشه):دیش دیش دانگ دانگ تام تام داران داران

متولده ماهه بهمنه رو دست نداره لنگشو  پیدا کردی جایزه بگیر از مریم و بهاره

تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک بیا شمعا رو فوت کن که صد سال زنده باشی بیا شمعارو فوت کن که یه وقت فیلتر نشی!!!!!!!!!!!!

 

ماله ستاره کوچولومه!!!!!!!1

8/بهمن/89

 



جمعه 8 بهمن 1389برچسب:, :: 9:40 PM ::  نويسنده : ستاره       

شبی پسر کوچکی نزد مادرش رفت که در آشپزخانه شام درست میکرد وکاغذی به او داد.مادرش دستانش را با پیشبند خشک کرد و آن کاغذ را به شرح زیر خواند

بابت زدن چمن:               500تومان

بابت تمیز کردن اتاق در این هفته:100تومان

بابت خرید کردن برای شما:100تومان

بابت مراقبت از برادرز کوچکم زمانی که شما برای خرید رفته بودید:50تومان

بابت نظافت حیاط:200تومان

جمع بدهی:950تومان

 

مادرش به او که منتظر ایستاده بود نگاه می کرد.آن گاه مداد را برداشت وپشت کاغذ این عبارت هارا نوشت:

بابت 9ماهی که تو را حامله بودم و تو درونم رشد میکردی:حساب نمیکنم ،مجانی

بابت شب هایی که بیدار نشستم واز تو پزستاری کردم :حساب نمیکنم ،مجانی

بابت تمام زحمات واشکهایی که باعثش تو بودی:حساب نمیکنم،مجانی

بابت اسباب بازی هایت که برایت خریدم وحتی پاک کردن بینی ات:حساب نمیکنم،مجانی

و وقتی ت



جمعه 8 بهمن 1389برچسب:, :: 9:34 PM ::  نويسنده : ستاره       

 

*گردو با چربی های ناسالم در بدن میجنگد

*مغز در هنگامه دروغ گویی فعالیت بیشتری دارد

*عصبانیت سبب اختلالات شدید ریه ها میشود

*کاهش فشار خون با نوشیدن 2لیوان انگور در روز

*کیوی میوه ای است که در ابتدا در چین به نام یانگ تاوو معروف بود و بعد ها در آمریکا کشف شد ونام آن به کیوی در جهان معروف شد.فایده آن:محافظ ژن ها،رقیق کننده خون،کاهش سرفه هنگام بیماری،تقویت کننده بینایی.



جمعه 8 بهمن 1389برچسب:, :: 9:31 PM ::  نويسنده : ستاره       

سلام.

هرچی تو ذهنت میگذره آخر این جمله بنویس

 

                                      زندگی زیبا بود اگر...

 



جمعه 8 بهمن 1389برچسب:, :: 9:19 PM ::  نويسنده : ستاره       

به نام تنها پناه آشفتگان دیار سرنوشت:

آنانی که هنوز تکه ای از آسمان در چشمانشان،جرعه ای از دریا در دستانشان و تجسمی از خاطره ایثار گل های سرخ در معبد ارغوانی دل هایشان به یادگار مانده است

در پناه خالق نیلوفرها مهربان و شکیبا بمانید



جمعه 8 بهمن 1389برچسب:, :: 8:50 PM ::  نويسنده : ستاره       



جمعه 8 بهمن 1389برچسب:, :: 2:27 PM ::  نويسنده : ستاره       

سالگي: تازه توي اين سن ، هر رو از بر تشخيص ميدن! تازه اول بدبختيهاست

سن 15 سالگي: ياد مي گيرن كه توي خيابون به مردم نگاه كنن ! ... از قيافه خودشون بدشون مياد

سن 16 سالگي: توي اين سن اصولا راه نميرن ، تكنو مي زنن ! ... حرف هم نمي زنن ، داد مي زنن ! ... با راكت تنيس هم گيتار مي زنن

سن 17 سالگي: يه كمي مثلا بزرگ ميشن ! ... فقط شعرهاشون رو بلند بلند مي خونن

سن 18 سالگي: هر كي رو مي بينن ، تا پس فردا عاشقش ميشن! ... آخ آخ! آهنگهاي داريوش مثل چسب دوقلو بهشون مي چسبه

سن 19 سالگي: دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن! ... تيز ميشن ، ابي گوش ميدن

سن 20 سالگي: از همه شون رو دست مي خورن! ... ستار گوش ميدن كه نفهمن چي شده

سن 21 سالگي: زندگي رو چيزي غير از اين بچه بازيها مي بينن! مثلا باصطلاح عاقل ميشن

سن 22 سالگي: نه! مي فهمن كه زندگي همش عشــــقه! ... دنبال يه آدم حسابي مي گردن

سن 23 سالگي: يكي رو پيدا مي كنن! اما مرموز ميشن! ديدشون عوض ميشه

سن 24 سالگي: نه! اون با يه نفر ديگه هم دوسته! اصلا لياقت عشق منو نداشت

سن 25 سالگي: عشق سيخي چند؟!! ... طرف بايد باباش پولدار باشه! حالا خوشگل هم باشه بد نيست

سن 26 سالگي: اين يكي ديگه همونيه كه همه عمر مي خواستم! ... افتخار ميدين غلامتون بشم!؟

سن 27 سالگي: آخيـــــــــــش!

سن 28 سالگي: كاش قلم پام مي شكست و خواستگاري تو نميومدم



جمعه 8 بهمن 1389برچسب:, :: 2:25 PM ::  نويسنده : ستاره       

 

پاك كن : مالش بر دانش
چاقو: تو دل برو
چنگال : يکيبود يکي نبود يا قاشق تابستوني
حمام : پاکستان و يا زنده شورخونه
كفش : نفربر زرهي
پول : آجيل مشكل گشا
نوشابه : چاي عزادار
هاونگ : لهستان
يكعددشلوار لي : ليوان
دو عدد شلوار لي : لي لي
سه عدد شلوار لي : تريلي
چهارعدد شلوار لي : چارلي
پنج عدد شلوار لي : خيلي
سوسك : كابوس خانومها
دوش : آب چرخ كن
گوشتكوب : ماساژور گوشت
آسانسور : تاكسي ديواري
زنبيل : صفنگهدار
عينك : ويترين چشم
پلك : كركره چشم
مهتابي : لوله درخشان
زلزله : عطسه زمين
قوري : آقابالاسر سماور
ميخ : توسري خورچكش
تيغ : قاتلمو
آئينه : من درش پيدا
گوجه فرنگي : چراغ خطر ديزي