دير گاهيست که تنها شده ام
باز هم قسمت غم ها شده ام
من که بي تاب شقايق بودم
قصه ي غريب صحراشده ام
مگرآينه زمن بي خبرشده است
همدم سردي يخها شده ام
وسعت دردفقط سهم من است
که اسير شب يلدا شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنند
تا نبينم که چه تنها شده ام
www.farden101.loxblog.com
نظرات شما عزیزان: